جدول جو
جدول جو

معنی پشت دری - جستجوی لغت در جدول جو

پشت دری
پارچه ای که بپشت در آویزند تا از تابش آفتاب بکاهد پرده ای که پشت شیشه های پنجره و در نصب کنند، صفحه ای چوبی که با دو گیره بپشت شیشه دکانها زنند
فرهنگ لغت هوشیار
پشت دری
((~. دَ))
پارچه یا پرده ای که پشت در یا پنجره بیآویزند
تصویری از پشت دری
تصویر پشت دری
فرهنگ فارسی معین
پشت دری
پارچۀ نازک که پشت شیشۀ پنجرۀ اتاق آویزان می کنند که آفتاب به درون اتاق نیفتد
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشت درد
تصویر پشت درد
درد پشت وجع الظهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گرمی
تصویر پشت گرمی
اتکاء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشت داری
تصویر تشت داری
عمل و شغل تشت دار
فرهنگ لغت هوشیار
صورتی پر رنگ قرمز کم رنگ سرخ روشن آلا آل، کرمی است در آمریکا و مصر و هندوستان که بر زراعت پنبه خسارت وارد میسازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گرمی
تصویر پشت گرمی
قوی پشتی اعتماد اطمینان استظهار، مدد کاری تقویت امداد یاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گرم
تصویر پشت گرم
مستظهر معتمد متکی. یا پشت گرم بودن، مستظهر بودن متکی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت قوی
تصویر پشت قوی
نیرومند شده مستظهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت ریش
تصویر پشت ریش
آنکه پشتش مجروح است پشت زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت ریز
تصویر پشت ریز
پیاپی، متوالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت دستی
تصویر پشت دستی
زدن با پشت دست بپشت دست کسی، دستکش بی پنجه زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت دست
تصویر پشت دست
کف دست: (نسوزد کسیرا تب دیگران مگر پشت دستی که ساید بر آن) (خسرو دهلوی) یا پشت دست بر زمین نهادن (گذاشتن)، کمال فروتنی نمودن زاری و فروتنی کردن، یا پشت دری بر کندن، یا پشت دست خاییدن، پشیمان شدن افسوس خوردن ندامت تحسر تاسف. یا پشت دست داغ کردن، خود را ملزم بعدم تکرار کاری یا گفتاری کردن، یا پشت دست زدن، زدن با پشت دست. یا پشت دست کندن، یا پشت دست گزیدن، (مصدر)
فرهنگ لغت هوشیار
قسمت ظهر پای، تیپا لگد، حیز و مخنث. یا آش پشت به پشت دادن، آشی که روز سوم پس از رفتن مسافر پزند و بفقرا و همسایگان دهند
فرهنگ لغت هوشیار
اطاقی که پنج در دریک سو (معمولا رو بصحن) دارد (سابقا بیشتر معمول بوده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلشت بری
تصویر پلشت بری
عمل ضد عفونی ضد عفونی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلشت بری
تصویر پلشت بری
زدودن و دور کردن پلشتی، برطرف ساختن پلیدی
ضدّ عفونی، در پزشکی متوقف کردن رشد میکروب ها یا نابود ساختن آن ها به وسیلۀ مواد پلشت بر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت ریش
تصویر پشت ریش
آنکه پشتش زخم دار است، پشت زخم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت گلی
تصویر پشت گلی
چیزی که به رنگ پشت برگ گل سرخ باشد، سرخ کم رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت گرمی
تصویر پشت گرمی
تکیه داشتن به کسی یا چیزی، استظهار، اعتماد، اطمینان، برای مثال گرم پشت گرمی ز یزدان بود / همیشه لب بخت خندان بود (فردوسی - ۴/۲۰۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت دار
تصویر پشت دار
پشتیبان، پشت وپناه، چیزی یا کسی که دارای پشت وپناه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طشت داری
تصویر طشت داری
عمل و شغل طشت دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گلی
تصویر پشت گلی
((~.گُ))
صورتی پررنگ، قرمز کم رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت گرمی
تصویر پشت گرمی
((~. گَ))
به کسی متکی بودن، اعتماد، مددکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت دستی
تصویر پشت دستی
((~. دَ))
زدن به پشت دست کسی، دستکش بی پنجه زنان
فرهنگ فارسی معین
قفا پشت گردن پس سر، در عقب مقابل پیش رو روبرو، نهانی در خفا در غیاب مقابل روبرو آشکار. یا پشت سر کسی دیدن، زوال کسی را دیدن، یا در پشت سر کسی. در غیاب او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت رو
تصویر پشت رو
واژگونه، وارونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت سر
تصویر پشت سر
عقب سر، پس سر، پشت گردن، در پی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت رو
تصویر پشت رو
پشت آستر و رویه، وارونه، واژگونه، پشت و رو
پشت و رو کردن: برگرداندن و وارونه کردن جامه یا رویۀ لباس که پشت آن به رو بیاید، کنایه از خلاف واقع نشان دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت رو
تصویر پشت رو
وارونه، واژگونه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاک پشت دریایی
تصویر لاک پشت دریایی
در علم زیست شناسی یک قسم لاک پشت گوشت خوار که در دریا زندگی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارپشت دریایی
تصویر خارپشت دریایی
توتیا، در علم زیست شناسی جانوری دریایی از نوع خارپوستان با بدن کروی و پوشیده از خارهای ریز که غالباً به سنگ ها و علف ها یا جانوران دریایی دیگر می چسبد و از جلبک ها و گیاه های دریایی تغذیه می کند، بلوط دریایی
فرهنگ فارسی عمید